رئالیسم انتقادی: هستیشناسی اجتماعی و امکان وارسی تجربی در علوم اجتماعی
واقعگرایی انتقادی / هستیشناسی (فلسفه)
رویکردی مقایسهای در بررسی ابعاد هستیشناختی و معرفتشناختی علوم اجتماعی از منظر مکتب رئالیسم انتقادی میباشد که پس از ارایه شرحی از فلسفه این مکتب، تدوین یافته است. در این راستا، شیوه اعتدالی رئالیستهای انتقادی در برابر افراط و تفریط پوزیتیویسم و تاویلگرایی، نمایان شده است. فهم هستیشناسی رئالیستی، مستلزم درک تقابلهای آن با هستیشناسی تجربی است که بهطور مشخص، از دیدگاه هیوم درباره علیت و هستی، قابل استنباط است و لذا فصل اول این نوشتار، به بررسی کوتاه آرای هیوم در این زمینه و نظریه علیت وی آغاز شده و در ادامه، به دوگانه طبیعت / پادطبیعتگرایی پرداخته شده که آرای چهار اندیشمند اجتماعی را مورد مطالعه قرار داده است. فصل دوم با عنوان رئالیسم استعلایی، یکی از دو فصل مهم کتاب است که اندیشههای اصلی رئالیسم انتقادی درباره جهان واقعیت و علم را ارایه نموده است. در فصل سوم نیز، به معرفی طبیعتگرایی انتقادی فیلسوف انگلیسی، روی بسکار، پرداخته شده است. در این فصل مشخص شده که شناخت هستی اجتماعی از دیدگاه رئالیستی، منوط به شناخت دو رکن اساسی آن، یعنی جامعه و عاملیت انسانی است. در فصل پایانی نیز سعی بر آن است تا نشان داده شود که چگونه با وجود تفاوتهای هستیشناختی، موضوعات اجتماعی با موضوعات طبیعی علوم اجتماعی، همچنان علم به همان معنای علمبودن علوم طبیعی باقی میماند.