نمایشنامه حماسهسرای بزرگ جهان فردوسی (به همراه نمایشنامه اسکوناز در چهار پرده)
حکیم فردوسی، همت بر سرودن شاهنامه گمارده و در این میان تنگدستی، خشکسالی، نارضایتیهای فرزند و... هیچ خللی درتصمیماش وارد نمیآورد. تنها دغدغۀ وی به پایان بردن این اثر عظیم و جاودانه کردن آن است. اما این مورد اخیر، مستلزم آن است که شاهنامه به امیر و یا سلطانی عرضه شده و از سوی دربار نگاهداری شود. فردوسی سرانجام، پس از به پایان رساندن داستان شاهان باستان، آن را به دربار "محمود غزنوی" برده و در آنجا معرفی میکند. اما حسادت حسودان و بستن اتهام قرمطی و رافضی بودن به این شاعر بزرگ باعث میشود محمود تحت تاثیر قرار گرفته و انعام ناچیزی به شاعر بزرگ ایران داده و او را از دربار براند. فردوسی بلندطبع که از این موضوع به خشم آمده تمام انعام شاه را به حمامی و کارگران بخشیده و به ملک خویش بازمیگردد. سالها بعد که سلطان غزنه پشیمان از کردۀ خویش هدایای بسیار از سیم و زر تقدیم حماسه سرای ایرانی میکند، فردوسی، روی در نقاب خاک کشیده و دختر وی نیز ابتدا از پذیرفتن صله سرباز میزند اما پس از آن، برای برآورده کردن دو آرزوی پدر آن را میپذیرد؛ یکی کشیدن بندی استوار روی "کشفرود" و دیگر ساختن رباطی بین نیشابور و مرو. این کتاب دربردارندۀ نمایشنامۀ دیگری به عنوان "اسکوناز" نیز است.