یک روستائی در شهر
در این داستان، "جمشید" مرد شیادی است که از شهر به روستا آمده است. او در روستا ستاره را به زنی میگیرد و با خود به شهر میبرد. ستاره متوجه کارهای نامشروع جمشید شده او را به قتل میرساند؛ سرانجام "پروین" دوست ستاره که وکیل دادگستری است به کمک او میآید و ستاره با فاش کردن حقایقی از زندگی جمشید، تبرئه میشود.