ژانوس، ستارهی آرزو
داستانهای انگلیسی - قرن 19م. - ادبیات کودکان و نوجوانان
این داستان بلند درباره پسرکی به نام "تاداسپنسر "تنها فرزند یک تاجر ثروتمند است که هر چه بخواهد برایش فراهم است .اما او که از زندگی اشرافی خسته شده است یک شب در لحظهای حساس آرزو میکند کاش آدم دیگری بود" .ژانوس"، ستاره آرزو که در آن لحظه خاص بر مدار قرار دارد، آرزوی او را برآورده میکند . و صبح که بیدار میشود درمییابد که آدم دیگری است .بدین ترتیب که جای او با پسری به نام "باب اسینربای "عوض شده است .خانواده "اسینربای"، در یک اتاقک کاروان کثیف، در شهربازی زندگی میکنند و کارشان اداره غرفه شمارههای شانسی است و اطرافشان را آدمهای جنایتکار، فالگیران، قاتلها و دزدها گرفتهاند . پسرک با ناباوری وارد زندگی جدید میشود، او را کتک میزنند، غذای کافی و مناسب به او نمیدهند، مسخرهاش میکنند، از او بیگاری میکشند، حتی مجبورش میکنند از یک خانواده ثروتمند دزدی کند که در آن ماجرا، مرد ثروتمند به قتل میرسد .از سوی دیگر "باب اسینربای "به جای "تاد "وارد خانواده اسپنسر میشود .در اتفاقات بعدی، دو پسر، یک دیگر را پیدا میکنند و به واقعیت ماجرا پی میبرند .همچنین روشن میشود که خانواده اسپنسر از راه خلاف ثروتمند شدهاند، بنابراین دستگیر و به حبس طولانی محکوم میشوند .خانواده فقیر اسینربای نیز مجبور به فرار میشوند .سرانجام دو پسر در کنار هم به زندگی راحتی دست مییابند .