پشم می‌کاریم، بره سبز میشه ...

پشم می‌کاریم، بره سبز میشه ...

افسانه‌های عامه

در روستایی، زن و مردی زندگی می‌کردند. مرد کشاورزی می‌کرد و زن به خانه‌داری مشغول بود. مرد بدجنس به دنبال بهانه‌ای می‌گشت، تا زن را طلاق دهد. در یکی از روزها سر سفرة شام، زن عطسه‌ای کرد و مرد این موضوع را بهانه کرد و او را طلاق داد و به همراه کودکش او را از خانه بیرون انداخت. او به زن یک بازوبند داد و به او گفت که وقتی بچه بزرگ شد، بازوبند را به بازوی او ببندد و او را به بندر لنگه جایی که خود می‌خواست برود، بفرستد. زن در روستا ماند و با زحمت فراوان فرزندش را بزرگ کرد. مرد به بندرلنگه رفت و سرمایه‌دار بزرگی شد. روزی پسر ماجرای طلاق دادن پدر را از مادر شنید و با بازوبند به بندر لنگه رفت، و با نقشه‌ای به صورت ناشناس تمام ثروت پدر را بر باد داد و او را متوجة اشتباهش کرد. این کتاب برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.

قیمت چاپ: 700 تومان
نامشخص:

ایرج اعتمادی

تصویرگر:

سمیه شقایق

ویراستار:

نوید بازیار

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

398.2

سال چاپ:

1389

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

16

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789640450215

محل نشر:

لارستان - فارس

نوع کتاب:

تدوین