آرزو
شخصیت اصلی این داستان، دختری است به نام "آرزو" که همواره در رویاهای خویش به دنبال رشتهی باستانشناسی و رفتن او به اروپاست. اما ورود به دانشگاه و آشنایی وی با دوستی که خود سالها در کشورهای اروپایی زندگی میکرده، دیدگاه وی را تغییر میدهد، به طوری که آرزو، شغل معلمی را در پیش میگیرد. پس از چندی دوست وی به همراه همسرش در سانحهی تصادف کشته میشوند، اما فرزند کوچک آنها جان سالم به در میبرد. آرزو بنا به وصیت دوستش، موظف به نگهداری از فرزند دوستش میشود و فراز و نشیبهایی در زندگی وی به وجود میآید که پیکرهی اصلی داستان را تشکیل میدهد.