جودی مشهور میشود
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی / داستانهای ماجراجویانه آمریکایی
"جسیکا"، همکلاسی جودی، در مسابقهی هجی کلمات مقام اول را به دست میآورد و تصویرش در روزنامهی محلی چاپ میشود. جودی احساس حسادت میکند، به خصوص زمانی که متوجه میشود تمام اطرافیانش، زمانی و به نوعی، از آنها در جایی نام برده شده، به فکر میافتد کاری کند تا مشهور شود و عکسش را در همهی روزنامهها چاپ کنند. جودی یکبار تصمیم میگیرد در برنامهی "حراج وسایل دست دوم خانه" هستهی گیلاسی را به مردم نمایش داده و با ادعای این که متعلق به "جرج واشنگتن" است از آنها پول دریافت کند. اما این نقشه با بلعیده شدن هسته از سوی یک پسربچه، با شکست مواجه شده و جودی به شهرت دست پیدا نمیکند. جودی بار دیگر در مسابقهی "حیوانات خانگی" همراه با گربهاش شرکت میکند و این بار جزء سه نفر اول است اما درست لحظهای که عکاس روزنامه عکس میگیرد؛ گربه از بغل جودی به بیرون میپرد و جودی برای گرفتن آن، از کادر عکس خارج میشود. روز بعد عکس برندهها در روزنامهی محلی چاپ شده در حالی که فقط آرنج جودی در عکس دیده میشود. بر اثر یک سانحه دست دوست جودی میشکند. او به همراه جودی و مادرش به بیمارستان میروند. تا زمانی که مادر "فرانک" برسد، جودی و برادرش به اتاق بازی بچهها میروند اما در آنجا همهی اسباببازیها شکستهاند و بازی با آنها لذتبخش نیست. جودی تمام اسباببازیها را داخل کیفش ریخته و به خانه میآورد و پس از شستن و تعمیر، آنها را به وسیلهی پست بدون ذکر نشانی فرستنده، به بیمارستان پس میفرستد. روز بعد در روزنامه این خبر چاپ میشود. خانواده، خوب میدانند این اتفاق زیر سر چه کسی است.