مرا با چشمانت ببر
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «مادر نگران و مضطرب به چهره نوزاد یک ماههاش نگاه میکرد، از او هیچ صدایی شنیده نمیشد. حتی شیر هم نمیخورد. چهره زردش نشان از شدت بیماریاش میداد. دکترها هم دیگر از او قطع امید کرده بودند. صدای «یاحسین» مردم همراه با زنجیر زدن جوانان هیئت «علیاصغر» از کوچه «سرهنگ جناب زاده» به گوش میرسید».