گریز از بهشت: سرچشمههای نقد و نظریهپردازی ادبی جدید
میتوان برای تفکر جدید موجود در نقد ادبی معاصر، وجود چهار زمینة بنیادی را قائل شد که اغلب نیز در موارد بسیاری با یکدیگر پیوند میخورند. این چهار زمینه عبارتاند از: انگارة زبان به عنوان موضوع مورد علاقه در جایگاه واقعی خود؛ رویکردی به خصوص به متون ادبی که از جهت سبک و سیاق رنگ علوم الهی را با خود دارد؛ اعتقاد به این که آثار هنری از نظامهایی نسبی و رابطهای برخوردارند؛ و انگارة هستی. هریک از این چهارمقوله تا اوایل روزگاری که در آن شاعران و منتقدان نوگرا ظهور میکنند، پایدار باقی میماند و وجود گوهری ماندگار و کاستیناپذیر را در خود نوید میدهد. نگارنده در کتاب در باب سرچشمههای نقد و نظریهپردازی ادبی جدید، به خصوص نقد و نظریهپردازی آمریکا در سدههای 19 و 20 میلادی به بحث میپردازد. وی معتقد است که نقد و نظریهپردازی جدید، بیش از آن که از آراء بزرگان از قبیل «ژاک دریدا» و «رولاند بارتز» و دیگران، که در مجامع دانشگاهی فرانسه رایج بوده، تاثیر بپذیرد، از آثار شاعران و منتقدانی چون «پل دالری» و «ریتر ماریا ریلکه» و مانند آنها الهام گرفته است.