بازیچه
داستانهای فارسی - قرن 14
فرهاد پس از تجربة مشاغل متعدد، این بار به کار در یک فروشگاه پوشاک مشغول میشود. او دارای دوستی صمیمی با نام «شهریار» است؛ کسی که تمام اعضای خانوادة خود را در خرمشهر از دست داده است و اینک با فرهاد مشترکا اتاقی را کرایه کردهاند. پس از گذشت چندماه فرهاد به دلیل اشتباه در نوشتن فاکتورهای خرید، از طرف مدیر فروشگاه اخراج و به پرداخت غرامت مجبور میشود. این در حالی است که فرهاد از جمال (یکی از کارکنان فروشگاه که دوست شهریار است) نیز مبلغی قرض گرفته و به او قول داده تا پایان ماه این مبلغ را پرداخت نماید. این اتفاق به اضافة سرقت لوازم منزل به وسیلة بهروز ـ کسی که با فرهاد طرح دوستی ریخته ـ سرنوشت را به گونهای دیگر برای فرهاد رقم میزند.