خاله پیرزن و آقا گنجشکه
داستانهای حیوانات
کتاب مصور حاضر، داستانی از حیوانات است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «روزی روزگاری آقا گنجشکی بود که با بچههایش در لانه قشنگی زندگی میکرد و برای یافتن غذا هر روز صبح از لانه بیرون میرفت. وقتی در آسمان آبی پرواز میکرد، با چشمان قشنگش پایین را نگاه میکرد و همه زیباییهایی را که خدا آفریده بود را تماشا میکرد و جیکجیک کنان خدا را ستایش میکرد. خاله پیرزنی در همان نزدیکی خانه داشت و هر روز تکوتنها در گوشه حیاط خانهاش مینشست. گنجشک احساس میکرد پیرزن خیلی تنهاست. دلش به حال خاله پیرزن میسوخت و همیشه میخواست دلیل تنهایی پیرزن را بداند».