زندگی کوتاه "عیسی فورابو"
در کتاب، سیزده داستان کوتاه جمع آمده است .داستان((حکام یک شبه)) یکی از این داستانهاست .داستان حاضر روایت زائرانی است که در سفر به کربلای معلی در میانه راه، رحل اقامت افکندهاند .راوی با پدربزرگ و مادربزرگ خود اتاقی را برای بیتوته کرایه کردهاند، اما مشاهده زباله مسافران پیشین در گوشه اتاق، سبب ناراحتی آنان میشود و پدربزرگ این سخنان را بر زبان میراند :((به این گونه مسافران حکام یک شبه میگویند .درست مثل بعضی از زمامداران و حکام کشورها که چون میدانند فقط یک شب حکمران هستند هر بلایی را که میخواهند به سر مملکت خود میآورند .آنها هیچ اهمیتی نمیدهند زمامداران بعدی و مردم مملکت چه قضاوتی درباره آنان خواهند نمود و تاریخ چگونه و با چه نامی از آنان یاد خواهد کرد)) .راوی روز بعد به هنگام حرکت مشاهده میکند که پدربزرگ نیز ....