سبد سفارش شما خالی است!

فرانسیس، زمانی که دخترکی بود، در مقابل پدر غضبناک خود برای دفاع از برادر کوچکش «فرانک» قد علم کرده بود، هیچ نیرویی نمی‌توانست جلوی او را بگیرد. بارها در هر زمان، به خاطر فرانک در مقابل آدم‌های بی‌سروپای محله، معلم‌های پرتکبر و از خودراضی، آدم‌های سودجو، و گردن‌کلفت ایستاده بود. آن دو بزرگ شده بودند و فرانک برای فرانسیس داستانی از یک حادثه تعریف می‌کند که در آن مردی به نام مایک بین دو راهی نجات تنها پسر پرشور و نشاط خود «بنی» و نجات مسافران قطار می‌ماند. اما در این لحظات حساس درمی‌یابد که در محضر خداوند قرار دارد. ندای او را می‌شنود و به وضوح پی می‌برد که چه کاری باید انجام دهد. خداوند از پیامبر خودش هم خواست که پسرش را قربانی کند. برای فرانسیس، بودن در شرایط مایک و تصور فرانک به جای بنی، ترجیح فرانک به مسافران قطار بود، زیرا او همیشه با سرکشی و شعفی در مقابل هرچیز و هرکس از برادر خود دفاع کرده بود. اما بودن به جای مایک چالشی را برای فرانک به وجود می‌آورد. در کتاب داستان‌های کوتاهی از نویسندگان معاصر جهان به نام‌های فقط به خاطر آن اشتباه، برنده، حقیقت پیامدهایش، آقای گرین، خواهر ایلمدا، بگو مرا بکشند، کاکاسیاه قلابی، شعلة فروزان و همه‌چیز به چاپ رسیده است.