ببرهای زخمی حکیمیه
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان تعدادی از بچههای آپارتمان «گلچین» گروهی را تشکیل داده و نامش را «ببرهای زخمی حکیمیه» میگذارند. آنها بعدازظهرها دور هم جمع میشوند و نقشه میکشند تا دیگران را اذیت کنند. به خصوص هدف آنها حمله به بچههای آپارتمان «گلریزی» بود که چنین گروهی هم نداشتند. سرکرده ببرهای زخمی حکیمیه پسری به نام «امید» بود! امید که در یکی از حملات پسر همسایه را مجبور به سینهخیز رفتن در باغچه کرده بود با تهدید مادرش سعی میکند تا رفتارش را اصلاح کند تا اینکه قضیه «جنیفر» پیش میآید و... .