پری سوز
"پری" دختر زیبایی است که مورد اذیت و آزار "جلال" قرار گرفته است. جلال برای راضی کردن وی برای داشتن رابطه با او، آبروی مادر او را میبرد و باعث مرگ پدر او میشود. از طرفی پری با جوانی به نام "همایون" آشنا شده و میان آن دو صیغهی محرمیت خوانده میشود، ولی قبل از اعلام ازدواج رسمی آنها، همایون به جرم فعالیتهای سیاسی زندانی میشود. پری باردار شده و وقتی پسرش به دنیا میآید، عمهاش او را به خانوادهای نازا میسپارد. پس از سه سال زمانی که هیچ اثری از همایون به دست نمیآید، پری با یک بازپرس و قاضی به نام "شریف" ازدواج میکند. اما از سویی همایون پس از 6 سال از زندان آزاد میشود ولی هیچ ردی از پری پیدا نمیکند. روزی یکی از دوستان جلال خبر سرقت خانهای را به پری میدهد که پسرش در آنجا بزرگ میشود. آن شب پری، به طور مخفیانه برای دیدن پسرش به آن خانه میرود و با جلال و دوستش مواجه میشود و برای نجات جان پسرش و جلوگیری از برملا شدن راز خویش، طلا و جواهرات خود را به آنها میدهد. شریف، قاضی پروندهی سرقت از این خانه میشود. جلال به بهانهی حقالسکوت از پری میخواهد به دیدن او برود، ولی همایون به آنجا رفته و جلال را میکشد و خود نیز میمیرد. پرونده مختومه اعلام میشود، ولی شریف از طریق دستبندی که در محل وقوع جرم پیدا شده به هویت پری و وجود او در خانه پی میبرد. پری همهی ماجرا را بازگو میکند و زندگی آنها ادامه مییابد.