دختر کشیش
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
دوروتی از سر تا پا احساس درد داشت و در کنار این درد، نوعی ترحم تحقیرآمیز در مورد خودش احساس میکرد. این احساس، هر روز صبح هنگام بلند شدن از بستر تمام وجودش را فرا میگرفت و باعث میشد تا سرش را زیر ملحفه پنهان کند و سعی کند تا گوشهایش صداهایی نفرت انگیزی را نشوند. دختر کشیش، کتابی است با دنیای متفاوت و نگارشی سادهتر از هر چیز که اورول تا کنون نوشته است. شخصیت اصلی داستان، دختر کشیش، است که در محیطی خشک یعنی خانه پدرش زندگی میکند. دوروتی دختری است که از کودکی تحت تعلیمات خشک و تعصب گرایانه پدرش بزرگ شده است. هر چند دوروتی تا حدودی روحیه منحصر به فردی دارد.