زندگی را باختن
مجموعه حاضر متشکل از پانزده داستان کوتاه جنایی است که با این اسامی به چاپ رسیده است :((قربانی))، ((مسافران بهار))، ((قصه مرد گمنام))، ((غروب بیپایان))، ((همسفر))، ((گناهکار))، ((نفرین شده))، و ((آنگاه ...افسوس))، ((و این نیز حکایتی بود))، ((فرار از مهلکه))، ((غرور و تعصب))، ((غریبه مهربان))، ((آن که در خواب میگوید هرگز اشکی ندارد))، ((زندگی را باختن))، و ((خواستگار)) .((زندگی را باختن)) سرگذشت پسری است به نام((جاوید)) که زندانی شدن پدرش سبب سرخوردگی او میشود .او با دختری به نام((مهری)) نامزد است .شبی ماموران پدر((جاوید)) را به علت فروش و توزیع مواد مخدر دستگیر میکنند .همسایهها، از جمله خانواده((مهری)) همگی شاهد این صحنه هستند .فردای آن روز((مهری)) از((جاوید)) جدا میشود و شکست مضاعفی برای او به بار میآورد ; در پی آن ....