راز اسپنته: خروج از تنگنا
کتاب حاضر، داستانی از مجموعه جوانههای اندیشه است و برای گروه سنّی نوجوانان به نگارش در آمده است. این داستان به سبک ساده و در سه فصل با عنوانهای: «همة آنچه ما بودیم»، «آشنایی» و «سرنوشت» تدوین شده است. هدف از نگارش این داستان، پاسخ به این سؤال است که «انسان از کجا آمده و به کجا خواهد رفت». در این داستان میخوانیم: «اسپنته» یکی از شخصیتهای داستان، نسبت به خواهر دوقلویش توجّه بیشتری به امر مقدس دارد. «اسپنته» و «شیوا» از دوران جنینی با هم مکالماتی دارند و از پدر و مادرشان و ویژگیهای آنها حرف میزنند. آنها در مکالماتشان، انتظارشان برای ورود به دنیای آدمها را بیان میکنند. در فصل سرنوشت، مخاطبان با شش سالگی تا هجدهسالگی «اسپنته» و «شیوا» آشنا میشوند و با مقایسة زندگی آنها، به درکی از مفهوم زندگی میرسند. پیام این داستان به مخاطبان این است که تولّد هیچ شخصی دست او نیست، امّا این که هر کس چگونه این دنیا را ترک میکند و با دنیای پس از مرگ مواجه میشود، بستگی به رفتار او دارد.