شبهای جزیره ماهی
نگارنده در این مجموعه، خاطرات خود را از جنگ تحمیلی، ذیل این عناوین، بازگو میکند: فصل بیقراری، شبهای جزیرهی ماهی، آوای فراق، پاییزان، و پر پرواز. برای نمونه، راوی در "شبهای جزیرهی ماهی" از لحظات تنهایی و گرسنگی خود در جزیرهی ماهی و نفوذ عراقیها به سمت این جزیره سخن میگوید. به تصریح وی: "کشان کشان جسم نحیف خود رو به جلو بردم، اما دو سه متری که به جلو رفتم، یکی از عراقیها از سنگر تدارکات بیرون زد و ناغافل منو دید. چیزی نمونده بود که به سنگر تدارکات برسم. شروع کرد به سر و صدا کردن و فریاد زدن و همهرو خبر کرد. برای یک لحظه به عقب برگشتم. شاید راهی برای فرار مونده باشه؟ اما راه بسته بود. نگهبانهای سنگر کمین ایستاده بودند و منو نگاه میکردند".