ماه و میعاد
داستانهای فارسی - قرن 14
«رایکا» در این داستان دختر جوانی است که در کارگاه سفالگری به آفرینش احساس درونش میپردازد. رایکا از به حبس کشیده شدن روحش در ناامیدی میترسد. رایکا اینبار عاشق پسری به نام «دامون» شده است، اما شرایط روزگار دامون را از رایکا دور میکند. رایکا روح خویش را مرده احساس میکند، اما هر دوی آنها آموختهاند که صبور بودن میتواند آن دو را بار دیگر به یکدیگر برساند.