کوچه باغ عشق: اجنبیها، قالی ایرانی
"شاهرخ" که دلباختۀ "مهلقا" است بارها از او درخواست ازدواج میکند و جواب رد میشنود تا اینکه پدر مهلقا میگوید که قصد دارد دخترش را برای تحصیل به شهر بفرستد. شاهرخ که در خیال خود پای خواستگار پولداری را در میان میبیند و برای این که مهلقا را از دست ندهد، به وی هتک حرمت میکند. برادران و خویشاوندان مهلقا برای تنبیه کردن شاهرخ، در خانهاش با او درگیر میشوند. ولی در درگیری پدر شاهرخ کشته میشود و عدهای به تحریک شاهرخ، "سهراب" ـ برادر مهلقا ـ را قاتل معرفی میکنند. شاهرخ شرط رضایت خود را ازدواج با مهلقا اعلام میکند ولی با عدم پذیرش این موضوع از سوی خانوادۀ مهلقا، سهراب به اعدام و دو برادر دیگرش به 15 و 10 سال حبس محکوم میشوند. در این میان مردی به نام "کریمی" با وعدۀ آزادی برادران مهلقا به اجبار مهلقا را به عقد موقت خود درمیآورد و این موضوع باعث میشود که شاهرخ در عقیدۀ خود تغییری ندهد. در روز اعدام، مهلقا از هوش میرود و شاهرخ که طاقت دیدن ناراحتی او را ندارد با اعتراف به عشق او، از حق خود و پدرش میگذرد و با خانوادۀ مهلقا به خانه بازمیگردد و دیگر خبری از کریمی هم به آنها نمیرسد. "در کوچه باغ عشق" یکی از سه داستان کوتاه کتاب حاضر است. دو داستان دیگر عبارتاند از: "اجنبیها" و "قالی ایرانی".