توپچنار
((توپچنار)) داستان زندگی دختری است که برای تدریس عازم روستایی دور از شهر میشود .((فرزانه)) شخصیت اصلی داستان است که در شهر((بجنورد)) با پدر و مادرش زندگی میکند .او به منظور تامین بخشی از مخارج خانواده، آموزگاری نهضت سواد آموزی را میپذیرد و به روستای((توپچنار)) میرود .مردم روستا با مشکلات گوناگونی مواجهاند که همین امر مانع تحصیل فرزندانشان میشود ;از این رو((فرزانه)) علاوه بر تدریس نقش مشاور و مددکار را ایفا میکند .او ضمن صحبت با خانوادههای روستایی، زمینه تحصیل فرزندان آنها را فراهم میآورد .