شهر عقب عقبکی

شهر عقب عقبکی

داستان‌های کودکان و نوجوانان / داستان‌های فارسی - ادبیات کودکان و نوجوانان / مادربزرگ‌ها - داستان / خیال‌پردازی در کودکان - داستان / خواب دیدن - داستان

سام با صدای باران از خواب بیدار شد و خودش را مثل یک گربه کش و قوس داد. با خودش فکر کرد بهتر باشد بروم دست و صورتم را زیر باران بشویم. پنجره را باز کرد و کف دست‌هایش را به طرف آسمان گرفت. صورتش را هم جلو برد تا قطره‌های باران به صورتش بخورد. او با خودش گفت اگر الآن گریه کنم اشک‌هایم با قطره‌های باران قاطی می‌شود، ولی فکر نکنم مادربزرگ خوشش بیاید که من گریه کنم و ناگهان از لای پنجره یک کفشدوزک آمد کف دست چپ سام نشست. یک کفشدوزک که بال هایش نیز خیس شده بود. کفشدوزک آرام گفت: تو باید به شهر عقب عقبکی سفر کنی؛ اما آنجا کجاست؟ چطور می‌شود به آنجا رسید و مادربزرگ را چگونه می‌شود آنجا پیدا کرد؟

قیمت چاپ: 20,000 تومان
نویسنده:

سارا شفیعی

تصویرگر:

عطا سرمست

ناشر:

مشهور

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1400

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789645386106

محل نشر:

قم - قم

نوع کتاب:

تالیف