بامداد روز شانزدهم: خاطرات آزاده جانباز، دکتر فرامرز صادقی
جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - خاطرات / جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - آزادگان - خاطرات / صادقی، فرامرز، 1342 - خاطرات / جانبازان - ایران - خاطرات
دو طرف هر تانکی، دو ردیف از نیروهای دشمن به سمت ما میآمدند. نفرات جلویی، لباس پلنگی تنشان بود. روی شانه یا بازوهایشان درجه چسبیده بود. یکی از تانکها از روی پیکر شهیدی عبور کرد. تانک بعدی کمی مسیرش را کج کرد تا روی بدن شهید نرود. با کلت به زخمیهای ما تیر خلاص میزدند. با خودم گفتم تا چند وقته دیگه کلهام متلاشی و استخونام زیر شنی تانک له میشود.