همسفرها
((همسفرها)) مشتمل است بر سه داستان نیمهبلند :((آنتونیوی دلاور))، ((همسفرها)) و ((افسانه بنیطی)). داستان نخست سرگذشت جوانی به نام ((آنتونیو)) اهل ((سالامانک)) اسپانیاست .او ابتدا آواره و بیخانمان بود و سرانجام به گاوبازی روی آورد و زیر سایه خانم ((ایزابل)) ـ آشپز یک کافه رستوران ـ روزگار میگذراند .تا این که یک روز شخصی به نام ((ردریکو)) از جانب شهردار ((مالاگا)) که در عین حال رئیس میدان گاوبازی بود ـ آنتونیو را به شهر مالاگا میبرد تا او را برای مقاصد شهردار به یک قهرمان بدل کند .شهردار پیش از این عکسی را از آنتونیو در روزنامه دیده بود که گاوی را با پای زخمی خود از پای درآورده و در کنار او به خون نشسته است .شهردار میخواست شخصی را در مقابل ((لازار)) ـ قهرمان بلامنازع گاوبازی ـ علم کند، زیرا لازار که خود برکشیده شهردار بود دیگر از او تمکین نمیکرد و حتی ...