خرچنگ
«سهیل» در خانوادهای مرفه زندگی میکند و به رشتة فلسفه بسیار علاقهمند است. خواهر وی در لندن مشغول به تحصیل است و پدر و مادرش نیز توجهی به او ندارند. یک روز سهیل با مردی با نام «امین سعادت»، که استاد دانشگاه است، آشنا میشود و با او ارتباط صمیمانهای برقرار میکند؛ به گونهای که چندین بار امین سعادت به منزل سهیل میرود. پس از مدتی سهیل به منزل سعادت میرود و شب را در آنجا میماند. آن شب اتفاقی رخ میدهد که خانوادة سعادت را بسیار نگران میکند. آنها ماجرا را به خانوادة سهیل اطلاع میدهند. آنها با پیگیریهایی که انجام میدهند، متوجة حقیقتی میشوند که مسیر زندگی سهیل را تغییر میدهد.