کرسی کنار پنجره
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
اثر حاضر دربردارندة داستانی با موضوع اجتماعی است. داستان، ماجرای زندگی مادربزرگی است که فراز و نشیبهای زندگیاش را به همراه حوادث و رخدادهای جدید برای نوهاش تعریف میکند. مادربزرگ در جوانی چند دختر و یک پسر به دنیا آورده است. پدر و پسر برای کار به خارج از روستا رفته و مادربزرگ به تنهایی سرپرستی بچّهها را بر عهده میگیرد و با سختی فراوان آنها را بزرگ میکند. در میان حوادث مختلف، وقتی یکی از دخترانش به نام «صفورا» به سن ازدواج میرسد، پسرعموهایش در شبی به خانة آنها ریخته و صفورا را میدزدند و فردا به عقد پسرعمویش «اسماعیل» به در میآورند. مادربزرگ به دلیل نبودن مردی در خانه، ناچار تن به این واقعه میدهد. سالها میگذرد و صفورا چند پسر به دنیا میآورد. اسماعیل، داماد اجباری با بهانة کوچکی صفورا را تهدید به گرفتن زن دوم میکند و این در حالی است که زنان دیگر روستا هر کدام به نوعی گرفتار طمع مردانشان برای گرفتن زن هستند.