مجموعه داستان برج چهارم
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
همینکه مدام برود و یکوقتهایی هم برگردد، راضی است. فقط نباید زیاد در یک ایستگاه بماند. سوت که نکشد، زنگ میزند، میپوسد. دلش به همین رفت و آمدها خوش است. نمیگویم که من فکر میکنم مخترع قطار از تنهایی به تنگ آمده بوده، ذوق زده در کشف امکان در هم بودن انسانها، این مرکب را طراحی کرده تا کسی جرئت تنها ماندن نکند.