سارا و فرشته مهربان
داستانهای تخیلی / داستانهای حیوانات
سالها پیش، دختر کوچکی به نام «سارا» با مادربزرگش زندگی میکرد. یک روز، سارا متوجة پادرد مادربزرگش شد و به جای او به چشمه رفت تا آب بیاورد. اما در راه کوزهاش شکست. سارا بسیار ناراحت و گریان شد. ناگهان فرشتهای را در مقابل خود دید. فرشته از سارا خواست که در ساختن سد به حیوانات جنگل کمک کند و در مقابل هر خواستهای که سارا داشته باشد برآورده کند. سارا پذیرفت و فرشته نیز طبق خواستة سارا کاری کرد که پادرد مادربزرگ برای همیشه از بین برود. بدینترتیب مادربزرگ و سارا، سالها در کنار هم به خوبی زندگی کردند و سارا هیچوقت اتفاقات آن روز را فراموش نکرد و پس از آن هم به دیگران کمک کرد. مخاطبان این داستان تخیلی گروه سنی «ب» هستند.