سیب سرخ عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
«مریم» دختری زیبا و بازیگوش بود که از شهر خود برای ادامة تحصیل به شهر دیگری آمده بود و در خوابگاه به سر میبرد. او به خاطر قلب پاک و شیطنتهای خود مورد علاقة همة دوستان در دانشگاه بود. او روز اول ورود به شهر با فردی به نام «آرمین» برخورد کرد و دلباختة او شد. هر دو همکلاس در رشتة ادبیات فارسی تحصیل میکردند. در حالی که آن دو شیفتة یکدیگر بودند، اما هر دو در غروری خواسته و ناخواسته غرق بودند که به خود حتی اجازة صحبت از عشق و آیندهای زیبا نمیدادند تا این که تحصیلات مریم به پایان رسید، هر دو مجبور به جدایی شدند و آرمین عشق خود را نسبت به مریم ابراز کرد و مریم قول داد که منتظر او باشد؛ اما زمان بر وفق مراد آنها پیش نرفت و حوادثی به وقوع پیوست که جدایی آنها را طولانی کرد.