لاکپشت از خود راضی
داستانهای تربیتی / داستانهای حیوانات
روزی در جنگلی لاکپشتی زندگی میکرد که خیلی از خود راضی بود. هرگاه کسی به او خوراکی تعارف میکرد او با کمال میل میپذیرفت ولی هنگامی که خود چیزی برای خوردن داشت گوشهای پنهان میشد تا مجبور به تقسیم آن نباشد. همه از این اخلاق لاکپشت ناراضی بودند. یک روز حیوانات جنگل بطری شیشهای را روی لاکپشت گذاشتند و سنگی را شبیه به لاک لاکپشت رنگ زدند. وقتی لاکپشت از لاکش بیرون آمد کسی او را نگاه نکرد و دوستانش سنگ شبیه به لاکپشت را نصیحت کردند. فردای آن روز هنگامی که لاکپشت خواب بود، دوستانش بطری را از رویش برداشتند. وقتی لاکپشت بیدار شد به دوستانش گفت که خواب دیده است و قول داد که اخلاق بدش را ترک کند. کودکان در این داستان تربیتی میآموزند که هرکسی به کمک دیگران نیاز دارد و باید تا جایی که میتوان به دیگران کمک کرد.