خواهیم دید
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر ماجرای جوانی است که از کودکی به اتّفاق پدر و مادر به انزلی میآید و از این شهر متنفّر میشود. امّا دست سرنوشت هنگام قبول شدن در دانشگاه دوباره او را راهی این شهر میکند. در مدّت پنج سال اقامت، جوان ناامید و دلسرد از زندگی شده و تمام انگیزههای زنده ماندن در وی از بین میرود، تا اینکه طیّ حوادثی، جوان با مفاهیم عمیقی آشنا شده و دیدگاهی جدید و سازنده نسبت به زندگی پیدا میکند.