جادوگر کوچولو
خانم کوچولوی جادوگری، تک و تنها در اعماق جنگل، در کلبة جادوگریاش زندگی میکرد. او خیلی جوان بود و 127 سال سن داشت. البته این سن برای جادوگرها زیاد نیست، جادوگر کوچولو، تقریبا روزی شش ساعت، تمرین جادوگری میکرد. او یک کلاغ نیز داشت. جادوگر کوچولو به زودی متوجه شد که با جهان شگفتانگیزی روبهرو است. او باید هم در میان جادوگران جایی ممتاز پیدا میکرد که این تنها از راه بدجنسی و کارهای زشت میسر بود، و هم باید در میان آدمها زندگی میکرد، که تنها از طریق کارهای نیک عملی میشد. جادوگر کوچولو در انتخاب مسیر خود درگیر ماجراهایی میشود که در این کتاب مصور با عنوانهای جادوگر کوچولوی عصبانی، نقشة انتقام جارودارین، درس عبرت، ولخرج، روز امتحان، جوجه را آخر پاییز میشمرند و... به نگارش درآمده است.