پری مهربان
داستانهای تخیلی
«سوسن» برادری کوچکتر از خود داشت که نامش «سینا» بود. او خیلی به برادر کوچکش حسودی میکرد و تا میتوانست او را اذیت میکرد. هرقدر مادرش او را نصیحت میکرد فایدهای نداشت و سوسن اصلا به حرف مادرش گوش نمیداد. یک شب وقتی دخترک به خواب رفت، در خواب پری مهربانی را دید که پیش او آمد و به او گفت: «دخترم اگر برادرت را اذیت کنی و به کارهای خود ادامه بدهی، خداوند سینا کوچولو را از تو میگیرد و پیش خودش میبرد». اما سوسنخانم توجهی به حرفهای پری مهربان نکرد و باز به آزار و اذیت برادر خود پرداخت. تا این که بالاخره در خواب دید که برادرش در کنار حوض حیاط بازی میکند که ناگهان پایش از لب حوض لیز خورد و داخل حوض افتاد و چون شنا بلد نبود خفه شد و مرد، سوسن با داد و فریاد از خواب پرید و سریع به طرف تخت برادرش رفت و از این که او را سالم میدید خوشحال شد. از آن روز به بعد مواظب برادرش بود و دیگر او را اذیت نکرد. کتاب حاضر برای گروه سنی «ب» تهیه شده است.