نیم زندگی
داستان کتاب حاضر تصویری تاملبرانگیز از نپرداختن انسان به ژرفای راستین زندگی خویش است. نویسنده در داستان به کاوش روح و اندیشهی انسانی میپردازد که میداند چه نمیخواهد، اما نمیداند چه میخواهد، از حال میگریزد و از گذشتهی خود میگسلد... هرچند که سایهی گذشته هرگز او را رها نمیسازد ـ و میکوشد تا با همرنگ شدن با جماعات تازه باور کند که خویشتن را در جامعهای دیگر مستحیل ساخته و آدم دیگری شده است، اما تفاوتهای فرهنگی و ظاهری همواره هشداری است بر متفاوت بودن او ـ چیزی که به ناچار بدان خو میگیرد. تنها به بهای از دست دادن بهترین سالهای عمر است که به ناتوانی خود در رقم زدن سرنوشت خویش پی میبرد. به دنبال سفری دراز و دشوار که از گوشهای دورافتاده در هند زیر یوغ استعمار آغاز میگردد و با گذاری از لندن به مستعمرهای درمیانجامد، درمییابد حیاتی که طی همهی این سالها زیسته، زندگی شخص دیگری بوده است، نیمزندگی در میان مردمان نیم ـ نیم.