صبحانه لذیذ
داستانهای تخیلی / داستانهای حیوانات / داستانهای آموزنده
در جنگل سبز و زیبایی، شیرکوچولوی بازیگوشی با دوستانش زندگی میکرد. روزی دوستانش به او گفتند که میخواهند آن روز با هم مسابقه بدهند. آنها میخواستند ببینند چه کسی بیشتر از همه برای صبحانه خوراکی جمع میکند. شیر با خودپسندی ادعا کرد که برنده خواهد شد، چون از همة آنها بزرگتر است و بهتر میتواند بو بکشد و میوههای خوشمزهتری پیدا کند. همة حیوانات به طرف جنگل به راه افتادند و شیرکوچولو زودتر از همه راهی جنگل شد؛ اما برای شیرکوچولو اتفاقی افتاده بود که نمیتوانست بو بکشد و خوراکی پیدا کند. این کتاب مصور برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.