تفنگ پدر بر بامهای تهران
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
«حکیم بهرامی» در بروجرد، شاهد مبارزات پدر علیه رژیم شاهنشاهی بود. او اضطراب ناشی از هجوم ماموران رژیم به مزرعة ذرت، کشته شدن پدر و عدهای از دوستان صمیمی خود را تجربه کرده بود و سپس با دوستان خود «داریوش» و «نواز» به تهران آمده بودند. او ضمن فعالیتهای مختلف علیه رژیم شاه، در شبی به همراه دو دوست، با تفنگ از پشت بامهای خانههای تهران، ماموران رژیم را به گلوله بسته و بعد از تجربة شادی پیروزی انقلاب، راهی جنگ تحمیلی شده بودند. همة دوستان بهرامی به جز «نواز» اسیر شده بودند، او در حالی که جانباز و شیمیایی شده بود موفق به گرفتن درصد جانبازی نشد و از تهران به بروجرود برگشت تا خاطرات خود را از خدشهدار شدن حفظ کند.