سه سوت جادویی
داستانهای فارسی - قرن 14
«ماهگل» به علت جدایی پدر و مادرش، به شدت ناراحت بوده و گوشهگیر شده است. اما آشنایی وی با «تاتا جلبکی»، جنی که در انبار خانة مادربزرگ زندگی میکند، باعث میشود نگاه وی به زندگی تغییر کرده و بیشتر وقتها شاد و بیخیال باشد. کافی است که در سختترین و پیچیدهترین شرایط ماهگل سه سوت بزند تا تاتاجلبکی برای کمک حاضر شود؛ هرچند گاهی این سوت زدنها باعث دردسرهای بیشتری میشود. ماهگل به کمک تاتا آرامش خود را بار دیگر به دست میآورد و با قضیة ازدواج مجدد مادر به راحتی کنار آمده و حتی در جشن ازدواج وی شرکت میکند. چندی بعد دخترک دوباره شاد و خوشحال از سوی تاتا به یک جشن عروسی دیگر دعوت میشود و در آنجا به او بسیار خوش میگذرد؛ چرا که تاتای نازنین او عروسی کرده و او در اوج شادی است.