ستاره سیاه
داستانهای طنزآمیز - بلژیک - ادبیات نوجوانان / داستانهای کودکان و نوجوانان
حوادث این داستان مصور و رنگی در مزرعهای واقع در "نورماندی "اتفاق میافتد. در این داستان چهار دوست، فصل تابستان برای کمک به بابا کمپاویل به مزرعه او میروند .در آن جا گاوی با ستاره سیاهی در پیشانی نگهداری میشود .آنها پس از مدت کوتاهی درمییابند که آن گاو، حیوان ارزشمند و مقدسی است زیرا دو نفر هندی برآنند گاو را به مبلغ گزافی خریداری کنند تا از شاخ آن برای درمان ماهاراجهای بیمار دارو تهیه کنند .اما در این حین دو مرد شرور گاو را میدزدند .بچهها که به اهمیت گاو پی بردهاند برای یافتن دزدها، به جست و جویی طولانی و پر حادثه دست میزنند که شرح آن ماجراهای داستان را شکل میدهد .