آدم هم پوست میاندازد (مجموعه داستان)
داستانهای فارسی - قرن 14
جانبازی شیمیایی، پس از دوران جنگ، تمام وقت خویش را با نوشتن از شهدا و شرح فداکاریهای ایشان پر میکند تا روزی که یکی از دوستان به اصرار از وی میخواهد چند خطی نیز از خودش بر کاغذ بیاورد. فرد جانباز امتناع کرده و سرباز میزند و تنها به درد دل با دوست خویش اکتفا کرده و از حرفهایش، مشکلات تنفسی و جسمی، پوست انداختنهای مکرر و... سخن به میان میآورد. اما هنگامی که یار و دوست قدیم از وی خواهش میکند که همینها را بنویسد، او بار دیگر به یاد دوستان شهید افتاده و از آنان سخن میگوید. مجموعة پیش رو، دربردارندة 47 داستان کوتاه با حال و هوای جنگ بوده و عنوان برخی از آنها بدینقرار است: جنگ تمیز؛ شام آخر؛ کمین مجنون؛ سرباز غریبه؛ رانندة آمبولانس؛ قتل عام؛ سیگار بغداد؛ و آدم هم پوست میاندازد.