نمایشنامه کنکلی
«اصغر»، جوانی کارمند و بیچیز، تصمیم به ازدواج گرفته و دایی وی به خواستگاری دختر مورد نظر او میرود که پدرش از وضع مالی مناسبی برخوردار است. دایی با وجود مخالفت بسیار جوان، دربارۀ دارایی او بسیار غلو کرده و به پدر دختر دروغ میگوید. با این وجود مقدمات عروسی فراهم میشود و در حالی که همه آمادۀ جشن و پایکوبیاند، پدر عروس اصغر را نزد خویش خوانده و با ادعای این که دربارۀ وی تحقیق کرده و پی برده که او معتاد است، عروسی را برهم میزند. اصغر درمییابد که حقگویی وی در برابر میوهفروش محل، باعث رنجش مرد کاسب شده و به همین دلیل به او تهمت ناروا زده است. بحثهای جوان با پدر عروس در رفع اتهام از خود، بیثمر مانده و جشن عروسی، آغاز نشده، به پایان میرسد. این نمایشنامه، با حضور 16 شخصیت، و در پنج مجلس قابل اجرا است.