امپریالیسم چیست؟ تاریخ و نظریه
نگارنده در کتاب حاضر با تمرکز بر پدیدارشناسی ماهیتِ امپریالیسم و به عبارت دیگر شناخت علل و انگیزههایی که در طول چند سدة گذشته، به ویژه از دورة جدید پس از رنسانس، به بروز توسعهطلبیها و اقدامات امپریالیستی کمک و در نتیجة آن غرب، پس از شکلگیری متافیزیک خود، اغراض گوناگون خود را نسبت به تمدنهای دیگر آشکار کرد، درصدد است با تفهیم معنای گستردة سلطه، امپریالیسم را اندیشهای بداند که از سلطه حکایت میکند. به یقین ایدة سلطه همواره در ارتباط میان فاتح و مغلوب معنای واقعی خود را یافته است، همراه با این رابطة سلطهطلبانه، یک مرکز بزرگ شهری مسلط و غالب هم شکل میگیرد که دربارة سرزمینهای دوردست تصمیم میگیرد. آن مرکز بزرگ شهری، یا امپراتوری (در اینجا غرب)، با اغراض مادی، معنوی، فرهنگی و خواستِ قدرت با اعمال زور و در کل برخلاف اراده و رضایت مردم مغلوب، قلمروهای جدید ایجاد و فعالیتها، کنشها و زندگی ساکنان دیگر را به اقتضای نیازها و منافع خود شکل میدهد. به نظر میرسد امروز، نوعی امپراتوری جهانی شکل گرفته است که ماهیت سلطهگرانة امپریالیسم را برنمیتابد. امپراتوری جدید هویتهای چند تباره، سلسله مراتبهای انعطافپذیر و مبادلات چندگانه را از طریق تنظیم و تعدیل شبکههای سلطه سازماندهی و حل میکند.