کاتیا
این داستان کوتاه، دربارهی مهندسی اتریشی است که سالها در روسیه در اسارت به سر میبرده و اکنون، خاطرات خود را برای راوی بازگو میکند. او در بخشی از خاطرات میگوید: "من یادگارهای ایام اسارت خودم را با دوستم ـ عارف ـ در روزنامهی "کاتیا" چاپ کردهام. در واقع کاتیا، اولین و آخرین زنی بود که تاثیر فراموش نشدنی درمن گذاشت".