دور از هم
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
در یک بعد از ظهر سرد در لندن، مری با مردی برخورد میکند که پیش از این هرگز او را ندیده است. ولی صورتش را فوری به یاد میآورد و یا فکر میکند که این طور باشد. درست در این لحظه، در هنگکنگ، باب متوجه میشود که جمعیت اطراف او که در حال برگزاری جشن سال نو چینیاند، رفته رفته خطرناک میشوند. هیچ یک از آن ها (باب و مری) با اینکه از وجود همدیگر اطلاعی ندارند، اما هر دو زندگیشان را رها میکنند تا در جستجوی مکانی دور افتاده که در هیچ نقشهای دیده نمیشود و مری در جستجوی مقصدی در اسکاتلند که اهمیتش را فقط خواهرش، آنا میداند.