شتری که باوفا بود
داستانهای مذهبی / علیبنحسین(ع)، امام چهارم، 94 - 38 ق. - داستان
کتاب مصور حاضر، جلد دوم از مجموعه «باادب چون...» و داستانی مذهبی از سرگذشت امام سجاد علیهالسلام است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم:« روزی از روزها، شتر ناگهان ناآرام شد و بیقرار دور خودش چرخید. سراسیمه سرش را به زمین میکوبید و ناله میکرد. دهانش کف کرده بود. شتربان پیر ترسید. تا آن هنگام، شتر را به این حال ندیده بود. جلو رفت و خواست آرامش کند؛ اما شتر به حال خود نبود. خیلی بیقرار بود. شتربان خواست افسار شتر را در دست بگیرد؛ اما نشد. شتر فرار کرد و شتربان پیر را به دنبال خود کشاند».