این بوی چیه؟
«سعید» پسر نامرتب و کثیفی بود و هیچگاه دست و رویش را نمیشست. یکروز مادرش به اتاق او رفت؛ در حالی که با کنجکاوی به دنبال چیزی میگشت. او بوی بدی را در اتاق سعید حس کرده بود تا این که پس از چندی جورابهای سعید را پیدا کرد و گفت: وای خدای من چه بوی وحشتناکی! آن روز عصر «علی» دوست سعید، برای بازی به خانۀ آنها آمد. او وقتی علی و اوضاع نامرتب اتاق او را مشاهده کرد گفت: مادرم میگوید که خداوند انسانهای پاکیزه را دوست دارد. سعید از کارهای خویش پشیمان شد و قول داد که همیشه تمیز باشد، پس همان دم شروع به تمیز کردن اتاق کردند. این کتاب جلد چهارم از مجموعۀ چهارجلدی «کوچولوی آسمانی» است که بر اساس آیۀ 108 سورۀ توبه نوشته شده است. خداوند در این آیه میفرماید: «خدا پاکیزگان را دوست دارد».