علی بابا و چهل دزد بغداد
داستان، ماجرای مرد فقیری به نام "علی بابا "است که با همسرش "زوریده" در یکی از بیابانهای عربستان روزگار میگذراند .او برای امرار معاش از نقطهای دوردست آب فراهم ساخته به مسافران میفروشد .روزی از روزها علی بابا در بیابان چهل سوار میبیند که به سوی کوهی در حرکتاند .او نیز از روی کنجکاوی به دنبال آنان روان میشود ;در حالی که در گوشهای مخفی شده، سواران را میبیند که با خواندن وردی دری در دل کوه میگشایند و بدان جا وارد میشوند .پس از آن، چون سواران از آن جا دور میشوند، علی بابا با خواندن همان ورد به مخفیگاه راه مییابد و در آن جا با انبوهی از جواهرات مواجه میشود که از آن دزدان است .پس از آن، علی بابا با برداشتن گنج نهانی به خانه باز میگردد .این در حالی است که دزدان از ماجرا باخبر شده میکوشند تا گنج خود را باز پس گیرند ...