هرگز دل مبند
"ماجرای فرانسیس کین، یا آن گونه که بعدها دوستانش او را صدا میزنند، فرانکی، از جایی آغاز میشود که آخرین سطرهای کتاب زندگی مادرش در خانهی قابلهای پیر رقم میخورد. سالهای کودکی فرانکی در یتیمخانه، سپری میشود، اما روح سرکش و جستوجوگرش از او نوجوانی متکی به خود میسازد. فرانکی ناچار است برای لقمهنانی، جهان را به مبارزه بطلبد، مبارزهای که انگار در آن محکوم به شکست است، اما فرانکی شکست را برنمیتابد. هوش سرشار و ارادهی خللناپذیرش سرانجام او را به قلهی اقتدار و ثروت میرساند، اما این بار شعلههای عشقی دیرپا سر بر میکشد تا فصلی تازه را در زندگی او بگشاید..".