مهمانخانهی قاچاقچیها
داستانهای نوجوانان انگلیسی - قرن 20م.
زمستان، عمارت شیشه رنگی را در برگرفته. این مهمانخانهی قدیمی قاچاقچیها، همیشه در این فصل سال، ساکت است. مایلو، پسرخواندهی مهمانخانهدار، نقشه تعطیلاتی آرام را در سر دارد؛ اما در اولین شب سرد تعطیلات، مهمانی از ناکجا زنگ در را به صدا در میآورد. صدای زنگ بار دیگر بلند میشود و باز بار دیگر. چیزی نمیگذرد که خانه مایلو پر میشود از مهمانهای عجیب و مرموزی که هر کدام، داستانی شگفتانگیز دارند؛ داستانهایی که به این خانهی قدیمی مربوط میشوند.