کرونازدگی
داستانهای فارسی - قرن 14
همه از سندروم سوگواری در روزهای کرونا زدگی میگویند. از خطرات ابراز درد کردن های گروهی؛ اما اینجا زیر سایه درخت گردو ایستادهام. صدای آواز بلبل هزاردستان لحظهای قطع نشده. هیچ صدای شیون و فریاد شنیده نمیشود. گویا این خطرناکترین قسمت ماجرا که از قضا برای من آرامش به همراه داشته. صدای آواز پرندهها، درختان سبز بلند، خورشیدی با تمام قوا به میدان آمد و طبیعتی که زندگی را در هر شرایطی ادامه داده است. کنار تلی از خاک مینشینم و خوب نگاه میکنم. یک قبر کرونا زده که کمی عمیقتر از یک قبر معمول به نظر میآید. شاید کمی تاریکتر، کمی سردتر. اینجا، خانه ابدی جسم بی جان شده پدر من است. خانه ابدی جسم بی جان من و شما همین جاست، شاید کمی دیرتر... اما خانه ابدی جان بی جسم شدهات کجاست؟